جدول جو
جدول جو

معنی رخنه گردانیدن - جستجوی لغت در جدول جو

رخنه گردانیدن(تَ عَهَْ هَُ کَ دَ)
رخنه گرداندن. رخنه کردن. سوراخ کردن. شکافتن. شکاف ایجاد کردن:
رخنه گردان به ناوک سحری
این معلق حصار محکم را.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رخ گردانیدن
تصویر رخ گردانیدن
روی برگردانیدن از کسی یا چیزی، پشت کردن، رو برگرداندن، رو تافتن، اعراض کردن، رخ گرداندن
فرهنگ فارسی عمید
(خَ کَ دَ)
کهنه کردن. ازکارافتاده و فرسوده ساختن: ابلاء، کهنه گردانیدن. (تاج المصادربیهقی). رجوع به کهنه کردن شود
لغت نامه دهخدا
(بَ فَ کَ دَ)
خفه کردن. و رجوع به خفه گردیدن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ دَ)
راه خود را تغییر دادن. (فرهنگ فارسی معین) : من درایستادم و حال حسنک و رفتن به حج و... و از موصل راه گردانیدن و...همه بتمامی شرح کردم. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 182)
لغت نامه دهخدا
(تَ مَسْ سُ دَ)
تغییر رنگ دادن. دگرگون کردن لون:
گلشن حسن از بهار عشق خرم می شود
اشک بلبل رنگ چون گرداند شبنم می شود.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ رُ کَ دَ)
روی گردانیدن. روگردان شدن. رو گرداندن. پشت کردن. رخ تافتن. روی تافتن:
چون دلارام می زند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم.
سعدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گونه گردانیدن
تصویر گونه گردانیدن
رنگ (صورت چهره) تغییر یافتن بسبب ترس یا خشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه گردانیدن
تصویر راه گردانیدن
راه خود را تغییر دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخ گردانیدن
تصویر رخ گردانیدن
روی تافتن روی برگردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار